29/3/92
سلام عزیزم. دیروز گریه من رو درآوردی و کلی ناراحتم کردی.موضوع از این قرار بود که پری شب دریکی از سریالهای تلویزیون ،هنرپیشه ها مشغول خوردن غذا و برنج بودند. شما با دیدن این صحنه با این که غذا خورده بودی شروع به بهانه گرفتن کردی و گفتی مامان برنج میخوام .من هم با شنیدن این حرف یک مقدار برنجی که از شب قبل دریخچال مونده بود رو برای شما گرم کردم ولی شما طاقت نیاوردی و گریه کردی .البته بهانه ای بیش نبود و فکر کنم به دلیل خواب آلودگی بود،من هم با دیدن گریه شما دعوات کردم و گفتم چقدر گریه میکنی که شما بدتر گریه کردی و دست آخر هم بابا شما رو بیرون برد و شما درماشین خوابیدی. صبح هم که بابا به ماموریت رفت . بعدازظهر که من اومدم دنبالت خاله سیما من رو ...
نویسنده :
مامان و بابا
14:08